مفهوم ایمان و کفر
مفهوم ایمان و کفر
س- مفهوم ایمان و کفر چیست؟
ج- ایمان و کفر دو اعتقاد متضاد هستند، ایمان یعنی: دین الله تعالی، همان دینی که الله تعالی آن را برای بندگانش نازل کرده و بخاطر آن مخلوقات را آفریده و هدایت را برای دینداران در دنیا و امنیت را در آخرت مهیا نموده است، آنگونه که الله تعالی فرموده:« الَّذِینَ آمَنُوا وَلَمْ یَلْبِسُوا إِیمَانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولَئِکَ لَهُمُ الأمْنُ وَهُمْ مُهْتَدُونَ (٨٢)»[انعام:82]
( کسانی که ایمان آورده و ایمان خود را با شرک نیامیختند، امنیت مال آنها است وآنها هدایت یافتگانند.)
الله تعالی فرموده:« اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ »[بقره:257]
( الله تعالی عهده دار و متولی امور کسانی است که ایمان آورده اند؛ آنها را از تاریکی ها بیرون آورده و به سمت نور رهنمون می شود.)
کفر، یعنی: دینِ شیطان، که در دنیا سبب گمراهی و در آخرت مایه ی بدبختی است، آنگونه که الله تعالی در مورد کفاری که هدایت الهی را نپذیرفتند و از آن رویگردان شدند، فرموده:« وَالَّذِینَ کَفَرُوا أَوْلِیَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُولَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ (٢٥٧)»[بقره:257]
( و اما کسانی که کفر ورزیده اند متولی و سرپرست آنها طاغوت است که آنان را از نور به سوی تاریکی ها بیرون می آورد؛ اینان دوزخیانند و در آنجا جاودانه می مانند.).
با توجه به این که موضوع ایمان و کفر از اهمیت ویژه ای بر خوردار است ضرورت دارد تا هر دو را بشناسیم.
ایمان عبارت است از: پذیرفتن دین الله تعالی با میل و رغبت و تسلیم شدن در برابرآن؛ در واقع ایمان، گفتار با زبان، اعتقاد با قلب و عمل با اعضا و جوارح است که با اطاعت افزایش می یابد و با معصیت کم می شود. بنابراین فردی که مرتکب گناهانی پایین تر از درجه ی شرک شود، اسم ایمان کاملاًً از او سلب نمی شود و از طرفی به او مؤمن کامل هم نمی گویند، بلکه او مؤمنی ناقص الایمان است.
کفر یعنی: امتناع از پذیرفتن دین اسلام، یا خروج از دین اسلام و اختیار دینی جز دین الله تعالی، چه از روی تکبر و عناد و چه از روی تعصب نسبت به پدران و نیاکان گذشته، و یا بخاطر طمع در مال و جاه و موقعیت و منصب.
موارد کفر
1- کفر با تکذیب گفتار الله تعالی و رسول صلی الله علیه وسلّم؛ آنگونه که الله تعالی فرموده است: « وَالَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیَاتِنَا وَلِقَاءِ الآخِرَةِ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ هَلْ یُجْزَوْنَ إِلا مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ (١٤٧)» [اعراف:147]
( وکسانی که آیات ما را و لقای آخرت را تکذیب کنند اعمالشان نابود می گردد آیا جز آنچه را عمل کرده اند پاداش داده می شوند؟!)
2- کفر با زبان: چنانکه الله تعالی فرموده:« وَلَقَدْ قَالُوا کَلِمَةَ الْکُفْرِ وَکَفَرُوا بَعْدَ إِسْلامِهِمْ »
[توبه:74] ( منافقان به الله سوگند می خورند که (سخنان زننده ای) نگفته اند در حالی که قطعاً سخنان کفرآمیز گفته اند و پس از اسلام کافر شده اند).
صدا زدن دیگران به جز الله و استغاثه از اموات شامل کفر زبانی است.
3- استهزا به الله و رسول و قرآن؛ آنگونه که الله فرموده«قُلْ أَبِاللَّهِ وَآیَاتِهِ وَرَسُولِهِ کُنْتُمْ تَسْتَهْزِئُونَ (٦٥)لا تَعْتَذِرُوا قَدْ کَفَرْتُمْ بَعْدَ إِیمَانِکُمْ » [توبه :65-66]
(بگو: آیا الله و رسولش را مسخره می کردید؛ بگو: با چنین معذرت های بیهوده عذر خواهی نکنید شما پس از ایمان آوردن کافر شده اید.)
4- کفر با استکبار و امتناع از اطاعت الله؛ آنگونه که الله تعالی در مورد ابلیس فرموده:« أَبَى وَاسْتَکْبَرَ وَکَانَ مِنَ الْکَافِرِینَ (٣٤)»[بقره:34] ( حکم الله را انکار نمود و از کافران گردید).
5- اعراض و رویگردانی از دین الله تعالی که نه آن را فرا گیرد ونه بدان عمل نماید. الله تعالی می فرماید:« وَالَّذِینَ کَفَرُوا عَمَّا أُنْذِرُوا مُعْرِضُونَ (٣)» [احقاف:3]
(کافران از آنچه بیم داده می شوند روی می گردانند.)
بنابراین چنین شخصی توحید را نمی شناسد و موارد ضد توحید را نمی داند. البته بسیاری از موارد کفر در عمل صورت می گیرند؛ مانند: ذبح و قربانی و سجده برای غیر الله، سحر کردن، تعلیم وتعلم آن؛ الله فرموده:« قُلْ إِنَّ صَلاتِی وَنُسُکِی وَمَحْیَایَ وَمَمَاتِی لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ (١٦٢)لا شَرِیکَ لَهُ وَبِذَلِکَ أُمِرْتُ وَأَنَا أَوَّلُ الْمُسْلِمِینَ (١٦٣)» [انعام:162-163]
(بگو: نماز، عبادت، زیستن و مردن من از آن الله است که پروردگار جهانیان است که هیچ شریکی ندارد و به همین کار دستور داده شده ام و من اولین مسلمان (در میان امت خود) هستم).
الله می فرماید:« یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ارْکَعُوا وَاسْجُدُوا وَاعْبُدُوا رَبَّکُمْ وَافْعَلُوا الْخَیْرَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ (٧٧)» [حج:77]
(ای کسانی که ایمان آورده اید ( برای پروردگار خویش) رکوع و سجده کنید و پروردگار خویش را پرستش نمایید و کارهای نیک انجام دهید تا رستگار شوید).
بنابراین هر کسی چیزی از این اعمال را جز برای الله تعالی انجام دهد، مشرک و کافراست وقوانین بر خورد با کفار در مورد او اجرا می شوند مگر اینکه توبه نماید و به دین الله تعالی برگردد.
الله تعالی در مورد سحر می فرماید:« وَمَا کَفَرَ سُلَیْمَانُ وَلَکِنَّ الشَّیَاطِینَ کَفَرُوا یُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ » [بقره:102]
(سلیمان - علیه السّلام- کفر نورزید بلکه این شیاطین بودند که کفر کردند و به مردم سحر آموختند.)
و بقیه موارد کفر آمیزی که با گفتار و یا کردار صورت عملی پیدا می کند، و همچنین مواردی که با اعتقاد به آن انسان، کافر می شود و مورادی که شک و تردید در آن منجر به کفر می شود. الله تعالی فرموده:« وَدَخَلَ جَنَّتَهُ وَهُوَ ظَالِمٌ لِنَفْسِهِ قَالَ مَا أَظُنُّ أَنْ تَبِیدَ هَذِهِ أَبَدًا (٣٥)وَمَا أَظُنُّ السَّاعَةَ قَائِمَةً وَلَئِنْ رُدِدْتُ إِلَى رَبِّی لأجِدَنَّ خَیْرًا مِنْهَا مُنْقَلَبًا (٣٦)قَالَ لَهُ صَاحِبُهُ وَهُوَ یُحَاوِرُهُ أَکَفَرْتَ بِالَّذِی خَلَقَکَ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ سَوَّاکَ رَجُلا (٣٧)» [کهف:35-36-37]
«( این شخص مغرور) که بر خویشتن ستمگر بود به باغش قدم نهاد و گفت: من باورم نمی شود که روزگاری این باغ سر سبز به باد فنا رود، و گمان نمی کنم که قیامت بر پا شود( و به فرض، اگر برپا شود) و من بسوی پروردگارم ارجاع داده شوم یقیناً در آنجا سرنوشت بهتری و موقعیت بهتری از این (باغ) خواهم داشت، دوست (با ایمانش) در حالی که با او گفتگو می کرد به او گفت: آیا منکر کسی شده ای که تو را از خاک و سپس از نطفه آفریده و بعد از آن تو را مرد کاملی کرده است) .
بنابراین کفر فقط با تکذیب صورت نمی گیرد(بلکه بسیاری از امور، انسان را به کفر می رساند) .
دو نوع کافر وجود دارد: کافر اصلی که هنوز اسلام نیاورده، و کافری که اسلام آورده و با انجام دادن یکی از نواقض اسلام از دین خارج شده و مرتد گشته است؛ انجام دادن نواقض اسلام چه به صورت جدی و یا شوخی و یا بخاطر طمع دنیوی و رسیدن به مقام و موقعیت، در هر حال مسلمان را از دین خارج می کند؛ مگر اینکه شخصی از روی اجبار و اکراه مرتکب یکی از نواقض ایمان شود در حالی که قلبش معتقد به دین و اسلام و ایمان است.
الله تعالی فرموده « مَنْ کَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إِیمَانِهِ إِلا مَنْ أُکْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالإیمَانِ وَلَکِنْ مَنْ شَرَحَ بِالْکُفْرِ صَدْرًا فَعَلَیْهِمْ غَضَبٌ مِنَ اللَّهِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ (١٠٦)ذَلِکَ بِأَنَّهُمُ اسْتَحَبُّوا الْحَیَاةَ الدُّنْیَا عَلَى الآخِرَةِ وَأَنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ (١٠٧)»[نحل:106-107]
( کسانی که پس از ایمان آوردنشان کافر می شوند به جز آنان که تحت فشار و زور، وادار به اظهار کفر می گردند و در عین حال دل هایشان ثابت و مطمئن بر ایمان است، ولی کسانی که سینه خود را برای پذیرش مجدد کفر گشاده می کنند و با میل باطنی دوباره کفر را می پذیرند دچار خشم و عذاب بزرگ الله تعالی می شوند، این( خشم) بدان خاطر است که آنان زندگی دنیا را بر زندگی آخرت ترجیح می دهند و الله تعالی گروه کافران را رهنمون نمی سازد).
شیخ الاسلام محمد بن عبدالوهاب رحمه الله گفته است: الله تعالی هیچ یکی از مرتکبین نواقض ایمان را معذور قرار نداده است؛ مگر کسی را که در وضعیت اکراه و اجبار قرار گیرد، مشروط به اینکه قلبش به ایمان گواهی داده و مطمئن باشد. بجز این مورد اگر کسی مرتکب یکی از نواقض ایمان شود کافر شده است، هر چند که انجام آن از روی خوف و ترس و یا از روی مزاح و شوخی و یا وطن پرستی، نژاد پرستی و کسب ثروت و سرمایه و یا به هر منظوری که باشد مگر شخص مُکرَه ( مجبور). آیه قرآن از دو جهت گویای همین است:
اول: گفتار الهی که فرموده:« إِلا مَنْ أُکْرِهَ ».
الله تعالی فقط مُکرَه (مجبور) را استثنا نموده است، و معلوم است که انسان فقط در دو مورد در حالت اکراه و اجبار قرار می گیرد: بر انجام کاری و دیگری بر جاری کردن سخنی؛ اما از نظر اعتقاد قلبی نمی توان کسی را در وضعیت اجبار و اکراه قرار داد که شما حق ندارید اینگونه بیندیشید.
دوم: گفتار الله تعالی که می فرماید:« ذَلِکَ بِأَنَّهُمُ اسْتَحَبُّوا الْحَیَاةَ الدُّنْیَا عَلَى الآخِرَةِ »
( این بدان خاطر بود که آنان زندگانی دنیا را بر آخرت ترجیح دادند).
الله تعالی با صراحت بیان فرموده که: کفر(کافران) و عذابی که بدان گرفتار شدند به سبب اعتقادات دینی یا جهل نسبت به دین و یا عداوت و دشمنی با دین و یا محبت به کفر نبود بلکه چون کافران گرفتار محبت دنیا شدند و دین را به دنیا فروختند در نتیجه کافر شدند و گرفتار عذاب الهی گشتند. مطلب از «کشف الشبهات» به پایان رسید.[1]
شیخ محمد بن عبد الوهاب رحمه الله پس از بیان نواقض دهگانه ی اسلام می گوید: انجام دهنده ی این نواقض بنا به هر هدفی چه به صورت شوخی، جدی، یا از روی ترس و خوف مرتکب یکی از آنها گردد، از اسلام خارج می شود؛ مگر درصورت اکراه که به نص قرآن عذرش پذیرفته است.
ارتکاب هرکدام از نواقض اسلام بسیار خطرناک است، در حالی که به کثرت انجام می گیرند. بنابراین هر مسلمان وظیفه دارد خود را از آنها بر حذر داشته و بر نفس خویش بیمناک باشد تا مبادا به آن گرفتار نشود، از غضب و عذابِ الله تعالی به او پناه می بریم.[2]
س2- بعضی از منتسبین به علم در این زمان می گویند:( انسان اگر چه انواع گفتارها و کردارهای کفر آمیز را از خود بروز دهد کافر نمی شود؛ مگر زمانی که با قلبش دین و شریعت را تکذیب کند).
ج2- این سخن با تمام زشتی ای که در بر دارد ابوجهل و ابوطالب و تمام کفار را در ردیف مؤمنین قرار می دهد؛ زیرا این کفار پیامبرصلی الله علیه وسلّم را از روی اعتقاد قلبی تکذیب نکردند بلکه به ظاهر از روی تکبر و عناد منکر رسالت پیامبر صلی الله علیه وسلّم بودند. چنانکه الله تعالی فرموده است:« قَدْ نَعْلَمُ إِنَّهُ لَیَحْزُنُکَ الَّذِی یَقُولُونَ فَإِنَّهُمْ لا یُکَذِّبُونَکَ وَلَکِنَّ الظَّالِمِینَ بِآیَاتِ اللَّهِ یَجْحَدُونَ (٣٣) »[انعام:33]
( ای پیغمبر! ما می دانیم که سخنان (کفار مکه) تو را غمگین می سازد، ناراحت مباش چرا که آنان(به صداقت تو ایمان دارند) تو را تکذیب نمی کنند بلکه ستمکاران آیات الله تعالی را انکار می کنند).
الله تعالی در مورد دشمنان پیامبران گذشته نیز خبر داده و فرموده است:« وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَیْقَنَتْهَا أَنْفُسُهُمْ ظُلْمًا وَعُلُوًّا فَانْظُرْ کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الْمُفْسِدِینَ (١٤) » [نمل:14]
(هر چند در دل به معجزات الله تعالی یقین و اطمینان داشتند؛ اما ستمگرانه و مستکبرانه معجزات را انکار کردند؛ بنگر که سرانجام تبهکاران چگونه شد).
جای تعجب است که بعضی از نویسندگان و سخن سرایان معاصر به نیابت از فرقه ی مرجئه خیلی راحت در این مسئله ی خطیر اظهار نظر نموده و اظهارات خود را به سلف صالح نسبت می دهند و خیلی زیرکانه بین نظریات متضاد جمع نموده به این گمان که بتوانند با این کار مسلک خویش را تقویت نمایند، اینان در واقع مصداق بارز ضرب المثل عربی «یجمع بین الضب و النون» می باشند.[3]
از الله تعالی می خواهیم به همه ما هدایت، علم نافع و عمل صالح عنایت کند و توفیق دهد تا از سخن گفتن بدون علم وآگاهی پرهیز نماییم و ما را در راستای قول حق و عمل به آن قراردهد.
و صلی الله علی نبینا محمد وآله وصحبه. الشیخ صالح الفوزان، مجلۀ الدعوۀ.
شماره(16048) مورخه 8/3/1419ه. ق
[1] «کشف الشبهات» (1/181،180)
[2] مراجعه کنید به: «مجموعـة رسائل فی التوحید و الإیمان» ص (387)، و « الرسائل الشخصیة» ص (214).
[3] این ضرب المثل کنایه از جمع دو تا ضد در یکجاست، که ضب؛ سوسمار و النون ماهی؛ که یکی در دریا و دیگری در خشکی زندگی می کند.مفهوم ایمان و کفر
س1- مفهوم ایمان و کفر چیست؟
ج1- ایمان و کفر دو اعتقاد متضاد هستند، ایمان یعنی: دین الله تعالی، همان دینی که الله تعالی آن را برای بندگانش نازل کرده و بخاطر آن مخلوقات را آفریده و هدایت را برای دینداران در دنیا و امنیت را در آخرت مهیا نموده است، آنگونه که الله تعالی فرموده:« الَّذِینَ آمَنُوا وَلَمْ یَلْبِسُوا إِیمَانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولَئِکَ لَهُمُ الأمْنُ وَهُمْ مُهْتَدُونَ (٨٢)»[انعام:82]
( کسانی که ایمان آورده و ایمان خود را با شرک نیامیختند، امنیت مال آنها است وآنها هدایت یافتگانند.)
الله تعالی فرموده:« اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ »[بقره:257]
( الله تعالی عهده دار و متولی امور کسانی است که ایمان آورده اند؛ آنها را از تاریکی ها بیرون آورده و به سمت نور رهنمون می شود.)
کفر، یعنی: دینِ شیطان، که در دنیا سبب گمراهی و در آخرت مایه ی بدبختی است، آنگونه که الله تعالی در مورد کفاری که هدایت الهی را نپذیرفتند و از آن رویگردان شدند، فرموده:« وَالَّذِینَ کَفَرُوا أَوْلِیَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُولَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ (٢٥٧)»[بقره:257]
( و اما کسانی که کفر ورزیده اند متولی و سرپرست آنها طاغوت است که آنان را از نور به سوی تاریکی ها بیرون می آورد؛ اینان دوزخیانند و در آنجا جاودانه می مانند.).
با توجه به این که موضوع ایمان و کفر از اهمیت ویژه ای بر خوردار است ضرورت دارد تا هر دو را بشناسیم.
ایمان عبارت است از: پذیرفتن دین الله تعالی با میل و رغبت و تسلیم شدن در برابرآن؛ در واقع ایمان، گفتار با زبان، اعتقاد با قلب و عمل با اعضا و جوارح است که با اطاعت افزایش می یابد و با معصیت کم می شود. بنابراین فردی که مرتکب گناهانی پایین تر از درجه ی شرک شود، اسم ایمان کاملاًً از او سلب نمی شود و از طرفی به او مؤمن کامل هم نمی گویند، بلکه او مؤمنی ناقص الایمان است.
کفر یعنی: امتناع از پذیرفتن دین اسلام، یا خروج از دین اسلام و اختیار دینی جز دین الله تعالی، چه از روی تکبر و عناد و چه از روی تعصب نسبت به پدران و نیاکان گذشته، و یا بخاطر طمع در مال و جاه و موقعیت و منصب.
موارد کفر
1- کفر با تکذیب گفتار الله تعالی و رسول صلی الله علیه وسلّم؛ آنگونه که الله تعالی فرموده است: « وَالَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیَاتِنَا وَلِقَاءِ الآخِرَةِ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ هَلْ یُجْزَوْنَ إِلا مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ (١٤٧)» [اعراف:147]
( وکسانی که آیات ما را و لقای آخرت را تکذیب کنند اعمالشان نابود می گردد آیا جز آنچه را عمل کرده اند پاداش داده می شوند؟!)
2- کفر با زبان: چنانکه الله تعالی فرموده:« وَلَقَدْ قَالُوا کَلِمَةَ الْکُفْرِ وَکَفَرُوا بَعْدَ إِسْلامِهِمْ »
[توبه:74] ( منافقان به الله سوگند می خورند که (سخنان زننده ای) نگفته اند در حالی که قطعاً سخنان کفرآمیز گفته اند و پس از اسلام کافر شده اند).
صدا زدن دیگران به جز الله و استغاثه از اموات شامل کفر زبانی است.
3- استهزا به الله و رسول و قرآن؛ آنگونه که الله فرموده«قُلْ أَبِاللَّهِ وَآیَاتِهِ وَرَسُولِهِ کُنْتُمْ تَسْتَهْزِئُونَ (٦٥)لا تَعْتَذِرُوا قَدْ کَفَرْتُمْ بَعْدَ إِیمَانِکُمْ » [توبه :65-66]
(بگو: آیا الله و رسولش را مسخره می کردید؛ بگو: با چنین معذرت های بیهوده عذر خواهی نکنید شما پس از ایمان آوردن کافر شده اید.)
4- کفر با استکبار و امتناع از اطاعت الله؛ آنگونه که الله تعالی در مورد ابلیس فرموده:« أَبَى وَاسْتَکْبَرَ وَکَانَ مِنَ الْکَافِرِینَ (٣٤)»[بقره:34] ( حکم الله را انکار نمود و از کافران گردید).
5- اعراض و رویگردانی از دین الله تعالی که نه آن را فرا گیرد ونه بدان عمل نماید. الله تعالی می فرماید:« وَالَّذِینَ کَفَرُوا عَمَّا أُنْذِرُوا مُعْرِضُونَ (٣)» [احقاف:3]
(کافران از آنچه بیم داده می شوند روی می گردانند.)
بنابراین چنین شخصی توحید را نمی شناسد و موارد ضد توحید را نمی داند. البته بسیاری از موارد کفر در عمل صورت می گیرند؛ مانند: ذبح و قربانی و سجده برای غیر الله، سحر کردن، تعلیم وتعلم آن؛ الله فرموده:« قُلْ إِنَّ صَلاتِی وَنُسُکِی وَمَحْیَایَ وَمَمَاتِی لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ (١٦٢)لا شَرِیکَ لَهُ وَبِذَلِکَ أُمِرْتُ وَأَنَا أَوَّلُ الْمُسْلِمِینَ (١٦٣)» [انعام:162-163]
(بگو: نماز، عبادت، زیستن و مردن من از آن الله است که پروردگار جهانیان است که هیچ شریکی ندارد و به همین کار دستور داده شده ام و من اولین مسلمان (در میان امت خود) هستم).
الله می فرماید:« یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ارْکَعُوا وَاسْجُدُوا وَاعْبُدُوا رَبَّکُمْ وَافْعَلُوا الْخَیْرَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ (٧٧)» [حج:77]
(ای کسانی که ایمان آورده اید ( برای پروردگار خویش) رکوع و سجده کنید و پروردگار خویش را پرستش نمایید و کارهای نیک انجام دهید تا رستگار شوید).
بنابراین هر کسی چیزی از این اعمال را جز برای الله تعالی انجام دهد، مشرک و کافراست وقوانین بر خورد با کفار در مورد او اجرا می شوند مگر اینکه توبه نماید و به دین الله تعالی برگردد.
الله تعالی در مورد سحر می فرماید:« وَمَا کَفَرَ سُلَیْمَانُ وَلَکِنَّ الشَّیَاطِینَ کَفَرُوا یُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ » [بقره:102]
(سلیمان - علیه السّلام- کفر نورزید بلکه این شیاطین بودند که کفر کردند و به مردم سحر آموختند.)
و بقیه موارد کفر آمیزی که با گفتار و یا کردار صورت عملی پیدا می کند، و همچنین مواردی که با اعتقاد به آن انسان، کافر می شود و مورادی که شک و تردید در آن منجر به کفر می شود. الله تعالی فرموده:« وَدَخَلَ جَنَّتَهُ وَهُوَ ظَالِمٌ لِنَفْسِهِ قَالَ مَا أَظُنُّ أَنْ تَبِیدَ هَذِهِ أَبَدًا (٣٥)وَمَا أَظُنُّ السَّاعَةَ قَائِمَةً وَلَئِنْ رُدِدْتُ إِلَى رَبِّی لأجِدَنَّ خَیْرًا مِنْهَا مُنْقَلَبًا (٣٦)قَالَ لَهُ صَاحِبُهُ وَهُوَ یُحَاوِرُهُ أَکَفَرْتَ بِالَّذِی خَلَقَکَ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ سَوَّاکَ رَجُلا (٣٧)» [کهف:35-36-37]
«( این شخص مغرور) که بر خویشتن ستمگر بود به باغش قدم نهاد و گفت: من باورم نمی شود که روزگاری این باغ سر سبز به باد فنا رود، و گمان نمی کنم که قیامت بر پا شود( و به فرض، اگر برپا شود) و من بسوی پروردگارم ارجاع داده شوم یقیناً در آنجا سرنوشت بهتری و موقعیت بهتری از این (باغ) خواهم داشت، دوست (با ایمانش) در حالی که با او گفتگو می کرد به او گفت: آیا منکر کسی شده ای که تو را از خاک و سپس از نطفه آفریده و بعد از آن تو را مرد کاملی کرده است) .
بنابراین کفر فقط با تکذیب صورت نمی گیرد(بلکه بسیاری از امور، انسان را به کفر می رساند) .
دو نوع کافر وجود دارد: کافر اصلی که هنوز اسلام نیاورده، و کافری که اسلام آورده و با انجام دادن یکی از نواقض اسلام از دین خارج شده و مرتد گشته است؛ انجام دادن نواقض اسلام چه به صورت جدی و یا شوخی و یا بخاطر طمع دنیوی و رسیدن به مقام و موقعیت، در هر حال مسلمان را از دین خارج می کند؛ مگر اینکه شخصی از روی اجبار و اکراه مرتکب یکی از نواقض ایمان شود در حالی که قلبش معتقد به دین و اسلام و ایمان است.
الله تعالی فرموده « مَنْ کَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إِیمَانِهِ إِلا مَنْ أُکْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالإیمَانِ وَلَکِنْ مَنْ شَرَحَ بِالْکُفْرِ صَدْرًا فَعَلَیْهِمْ غَضَبٌ مِنَ اللَّهِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ (١٠٦)ذَلِکَ بِأَنَّهُمُ اسْتَحَبُّوا الْحَیَاةَ الدُّنْیَا عَلَى الآخِرَةِ وَأَنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ (١٠٧)»[نحل:106-107]
( کسانی که پس از ایمان آوردنشان کافر می شوند به جز آنان که تحت فشار و زور، وادار به اظهار کفر می گردند و در عین حال دل هایشان ثابت و مطمئن بر ایمان است، ولی کسانی که سینه خود را برای پذیرش مجدد کفر گشاده می کنند و با میل باطنی دوباره کفر را می پذیرند دچار خشم و عذاب بزرگ الله تعالی می شوند، این( خشم) بدان خاطر است که آنان زندگی دنیا را بر زندگی آخرت ترجیح می دهند و الله تعالی گروه کافران را رهنمون نمی سازد).
شیخ الاسلام محمد بن عبدالوهاب رحمه الله گفته است: الله تعالی هیچ یکی از مرتکبین نواقض ایمان را معذور قرار نداده است؛ مگر کسی را که در وضعیت اکراه و اجبار قرار گیرد، مشروط به اینکه قلبش به ایمان گواهی داده و مطمئن باشد. بجز این مورد اگر کسی مرتکب یکی از نواقض ایمان شود کافر شده است، هر چند که انجام آن از روی خوف و ترس و یا از روی مزاح و شوخی و یا وطن پرستی، نژاد پرستی و کسب ثروت و سرمایه و یا به هر منظوری که باشد مگر شخص مُکرَه ( مجبور). آیه قرآن از دو جهت گویای همین است:
اول: گفتار الهی که فرموده:« إِلا مَنْ أُکْرِهَ ».
الله تعالی فقط مُکرَه (مجبور) را استثنا نموده است، و معلوم است که انسان فقط در دو مورد در حالت اکراه و اجبار قرار می گیرد: بر انجام کاری و دیگری بر جاری کردن سخنی؛ اما از نظر اعتقاد قلبی نمی توان کسی را در وضعیت اجبار و اکراه قرار داد که شما حق ندارید اینگونه بیندیشید.
دوم: گفتار الله تعالی که می فرماید:« ذَلِکَ بِأَنَّهُمُ اسْتَحَبُّوا الْحَیَاةَ الدُّنْیَا عَلَى الآخِرَةِ »
( این بدان خاطر بود که آنان زندگانی دنیا را بر آخرت ترجیح دادند).
الله تعالی با صراحت بیان فرموده که: کفر(کافران) و عذابی که بدان گرفتار شدند به سبب اعتقادات دینی یا جهل نسبت به دین و یا عداوت و دشمنی با دین و یا محبت به کفر نبود بلکه چون کافران گرفتار محبت دنیا شدند و دین را به دنیا فروختند در نتیجه کافر شدند و گرفتار عذاب الهی گشتند. مطلب از «کشف الشبهات» به پایان رسید.[1]
شیخ محمد بن عبد الوهاب رحمه الله پس از بیان نواقض دهگانه ی اسلام می گوید: انجام دهنده ی این نواقض بنا به هر هدفی چه به صورت شوخی، جدی، یا از روی ترس و خوف مرتکب یکی از آنها گردد، از اسلام خارج می شود؛ مگر درصورت اکراه که به نص قرآن عذرش پذیرفته است.
ارتکاب هرکدام از نواقض اسلام بسیار خطرناک است، در حالی که به کثرت انجام می گیرند. بنابراین هر مسلمان وظیفه دارد خود را از آنها بر حذر داشته و بر نفس خویش بیمناک باشد تا مبادا به آن گرفتار نشود، از غضب و عذابِ الله تعالی به او پناه می بریم.[2]
س2- بعضی از منتسبین به علم در این زمان می گویند:( انسان اگر چه انواع گفتارها و کردارهای کفر آمیز را از خود بروز دهد کافر نمی شود؛ مگر زمانی که با قلبش دین و شریعت را تکذیب کند).
ج2- این سخن با تمام زشتی ای که در بر دارد ابوجهل و ابوطالب و تمام کفار را در ردیف مؤمنین قرار می دهد؛ زیرا این کفار پیامبرصلی الله علیه وسلّم را از روی اعتقاد قلبی تکذیب نکردند بلکه به ظاهر از روی تکبر و عناد منکر رسالت پیامبر صلی الله علیه وسلّم بودند. چنانکه الله تعالی فرموده است:« قَدْ نَعْلَمُ إِنَّهُ لَیَحْزُنُکَ الَّذِی یَقُولُونَ فَإِنَّهُمْ لا یُکَذِّبُونَکَ وَلَکِنَّ الظَّالِمِینَ بِآیَاتِ اللَّهِ یَجْحَدُونَ (٣٣) »[انعام:33]
( ای پیغمبر! ما می دانیم که سخنان (کفار مکه) تو را غمگین می سازد، ناراحت مباش چرا که آنان(به صداقت تو ایمان دارند) تو را تکذیب نمی کنند بلکه ستمکاران آیات الله تعالی را انکار می کنند).
الله تعالی در مورد دشمنان پیامبران گذشته نیز خبر داده و فرموده است:« وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَیْقَنَتْهَا أَنْفُسُهُمْ ظُلْمًا وَعُلُوًّا فَانْظُرْ کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الْمُفْسِدِینَ (١٤) » [نمل:14]
(هر چند در دل به معجزات الله تعالی یقین و اطمینان داشتند؛ اما ستمگرانه و مستکبرانه معجزات را انکار کردند؛ بنگر که سرانجام تبهکاران چگونه شد).
جای تعجب است که بعضی از نویسندگان و سخن سرایان معاصر به نیابت از فرقه ی مرجئه خیلی راحت در این مسئله ی خطیر اظهار نظر نموده و اظهارات خود را به سلف صالح نسبت می دهند و خیلی زیرکانه بین نظریات متضاد جمع نموده به این گمان که بتوانند با این کار مسلک خویش را تقویت نمایند، اینان در واقع مصداق بارز ضرب المثل عربی «یجمع بین الضب و النون» می باشند.[3]
از الله تعالی می خواهیم به همه ما هدایت، علم نافع و عمل صالح عنایت کند و توفیق دهد تا از سخن گفتن بدون علم وآگاهی پرهیز نماییم و ما را در راستای قول حق و عمل به آن قراردهد.
و صلی الله علی نبینا محمد وآله وصحبه. الشیخ صالح الفوزان، مجلۀ الدعوۀ.
شماره(16048) مورخه 8/3/1419ه. ق
- ۹۲/۰۹/۲۴